دست نوشته های یک جامانده....

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست.......عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد....

دست نوشته های یک جامانده....

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست.......عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد....

مشخصات بلاگ
دست نوشته های یک جامانده....

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.

"سهراب سپهری"

این وبلاگ ، قرار است نوشته های من حرمان را بر خود تحمل کند...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۵ مطلب با موضوع «خاطرات:)» ثبت شده است

می گویند که انسان باید اتفاقات سخت و بد زندگیش را فراموش کند و سعی کند انسان های دیگر را ببخشید اما به نظرم حرف چرتی است!!! انسان بعد از بدی که در حقش شده ممکن است فراموشی بگیرد و حافظه اش کار نکند ولی بدی را فراموش نمی کند ، شاید بروز ندهد و لخند بر لبش باشد اما در وجودش به دنبال پرسش چرایی آن بدی است ... گاهی هم این پرسش به کینه ای مبدل می شود قوی تر از هر انگیزه ای که خون را در رگش به جریان می اندازد و لحظه ای از تلاش دست بر نمیدارد تا به جواب چراییش برسد ......


آن چه از هجران تو بر جان ناشادم رسید
از گناه اولین بر حضرت آدم رسید

گوشه‌گیری کردم از آوازهای رنگرنگ
زخمه‌ها بر ساز دل از دست بی‌دادم رسید

قصه شیرین عشقم رفت از خاطر ولی
کوهی از اندوه و ناکامی به فرهادم رسید

مثل شمعی محتضر آماج تاریکی شدم
تیر آخر بر جگر از چلة بادم رسید

شب خرابم کرد اما چشم‌های روشنت
باردیگر هم به داد ظلمت‌آبادم رسید

سرخوشم با این همه زیرا که میراث جنون
نسل اندر نسل از آباء و اجدادم رسیدم

هیچ کس داد من از فریاد جان‌فرسا نداد
عاقبت خاموشی مطلق به فریادم رسید


سید حسن حسینی

قبل تر ها ، بعد از تولد کمی در باره انچه گذشت می نوشتم ، اما این بار ترجیه می دهم کلا درباره دو سالی که گذشت و عمری که هدر رفت صحبت نکنم، خب من خیلی چیز ها رو از دست دادم که شاید هیچ وقت دوباره بدستشون نیارم ، از جمله عمری که هدر رفت....


۱ ) سوره مبارکه الطلاق آیه ۲
فَإِذا بَلَغنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمسِکوهُنَّ بِمَعروفٍ أَو فارِقوهُنَّ بِمَعروفٍ وَأَشهِدوا ذَوَی عَدلٍ مِنکُم وَأَقیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ۚ ذٰلِکُم یوعَظُ بِهِ مَن کانَ یُؤمِنُ بِاللَّهِ وَالیَومِ الآخِرِ ۚ وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا

۲ ) سوره مبارکه الطلاق آیه ۳
وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ ۚ وَمَن یَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمرِهِ ۚ قَد جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدرًا

سید و سید بودن خیلی خوبه...... اصن نزدیکای ادم واس سید و سیده باشه

یادتوت باشه توی کارگروهی حداقل کاری که می تونید بکنید اینکه از سایر اعضا احوالی بپرسید ، توی کارگروهی خستگی سریع سراغ ادم میاد

و اگر خودتون رو مسئول ندونید ممکنه گروه یا افرادش بپکن!


این پست کامل می شود!

:(

خوب اول سلام...

خیلی وقت است می خواهم بکسری که چه عرض کنم ،، کلی از چیز هایی که سال ها توی فکرم است داره اذیتم میکنه رو بنویسم

این یادداشت رو هم واسه همین دارم می ذارم برای اینکه یادم نره!


فقط اینکه برای دارم احساس خستگی شدید می کنم! نمی دونم اشکال از من است یا سیستم اموزشی دانشگاه و دانشکده!!!

هر چه در را می کوبم اتفاقی رخ نمی دهد  :(

احساس می کنم دیگر تعلقی به کده ندارم و موجودی اضاف برایش حساب می شوم!!

نمی دانم خدایا خودت کمکم کن....


الهی و ربی من لی غیرک....

:)